پس از مدتها انتظار، بازی مورد انتظار Stellar Blade پا به بازار گذاشته است. امروز قصد داریم ببینیم آیا توانسته یک تجربهی ارزشمند ارائه دهد یا خیر؟
عنوان Stellar Blade تقریبا از همان نمایش ابتدایی خود به خوبی نشان داد که علاوه بر ظاهر، در مباحث تکنیکال و ساختاری گیمپلی خود نیز حرفهایی برای گفتن دارد، به طوری که همزمان دو ژانر مختلف را در مبحث مبارزات ترکیب و یک فرمول بسیار جالب را از آن استخراج کرده است. این اثر همچنین به وضوح قصد الگوبرداری از بسیاری از بازیهای ژانر هک اند اسلش را دارد اما سوالی که به وجود میآید آن است که آیا این اثر توانسته به عنوان یک تجربهی واحد در این ژانر هویتی مستقل برای خود خلق کند یا صرفا به دنبال تقلید کورکورانه از آثار بزرگ و شناخته شده است؟
طی این نقد و بررسی ابعاد مختلف این اثر را زیر ذرهبین قرار داده و با بررسی آنها، در پایان به پاسخ این سوال خواهیم رسید.
از طریق دکمۀ زیر میتوانید بررسی ویدیویی را مشاهده کنید:
بازی Stellar Blade توسط فروشگاه سیدی کی برای نقد و بررسی در اختیار تیم گیمفا قرار گرفته است
وقتی فرشتهها از آسمان سقوط میکنند
داستان Stellar Blade نژاد انسانها را روی مرز انقراض به تصویر میکشد؛ زمانی که طی جنگی طولانی بین آنها و موجوداتی به نام Naytibas، اکثریت جمعیت کره زمین از بین رفته و بازماندگان نیز برای بقا از کره زمین رانده میشوند و به کلونیهایی در فضا پناه میبرند. حال کره زمین به یک دنیای آخرالزمانی مملو از هیولاهایی تبدیل شده است که حالا بر این سیاره چیره هستند؛ شما در نقش Eve، یکی از اعضای هفتمین گروه هوابرد یا همان ۷th Airborne Squad بازی میکنید که به همراه دیگر اعضای این گروه به زمین اعزام میشوند تا تهدید Naytibaها را از بین ببرند.
همانطور که از نام این گروه مشخص است، این هفتمین تلاش برای بازپسگیری دنیایی است که سالها پیش از انسانها گرفته شده بود و از همین رو میتوان متوجه شد که شش تیم قبلی آنچنان در ماموریت خود موفق نبوده و حالا Eve و گروهش نیز راه بسیار دشواری را در پیش دارند. همانطور که انتظار میرود، ورود این تیم به زمین با مقاوت بسیار زیادی از سوی هیولاهای ساکن روی آن مواجه میشود. تقریبا تمامی افراد این تیم کشته میشوند اما دقیقا پیش از اینکه Eve توسط یک Elder Naytiba به قتل برسد توسط شخصی به نام Adam نجات پیدا میکند و موفق به فرار میشود.
پس از این اتفاق، Eve که حالا آخرین بازماندهی تیم خود است، به کمک Adam راهی مکانی میشوند که انتظار میرود یک Alpha Naytiba در آن حضور داشته باشند. آنها میروند تا او را از بین ببرند و پس از شکست دادن این دشمن قدرتمند، یکی از اعضای ۵th Airborne Squad به نام Lily را پیدا میکنند که مدتها در محفظهی خود زندانی شده بود. زمانی که Lily با Eve و Adam آشنا شده و متوجه شرایط میشود، تصمیم میگیرد به عنوان مهندس پشتیبان در کنار Eve بایستد و به او در راستای به پایان رساندن ماموریتش کمک کند و اینگونه است که گروه اصلی داستان ما تشکیل میشود.
سپس، Adam آنها را به شهر Xion میبرد؛ آخرین شهر باقی مانده روی زمین که انسانها در آن زندگی میکنند. در اینجا Eve و رهبر این گروه به نام Orcal با یکدیگر آشنا شده و به توافق میرسند که اگر Eve به آنها در راستای احیای شهر کمک کند، آنها نیز به او در راستای مبارزه با Naytibaها یاری برسانند. در این راستا Eve باید چهار هستهی مختلف را از چهار Naytiba قدرتمند بازیابی کند و در این مسیر دائما مسائل بیشتری در ارتباط با چگونگی به وجود آمدن این موجودات و همچنین نابودی زمین فاش خواهد شد.
حال که یک شرح کلی از بخش داستانی داشتیم بهتر است راجع به چگونگی عملکرد آن در جزئیات صحبت کنیم؛ متاسفانه باید در همین ابتدا بگویم بخش داستانی Stellar Blade، ضعیفترین بخش این تجربه بوده و دلایل بسیاری برای پشتیبانی از این مسئله وجود دارد. داستان بازی شروعی بسیار جذاب و پر زرق و برق داشته و ایدهای را به تصویر میکشد که پتانسیل زیادی برای عمیقتر شدن دارد اما متاسفانه بازی تقریبا تا اواخر تجربه نمیتواند به آن پتانسیل نزدیک شود و حتی در ساعات پایانی نیز لزوما آن را به طور کلی به کار نمیگیرد.
قبل از هر چیزی بگذارید دربارهی شخصیتها صبحت کنیم؛ تقریبا میتوان گفت Stellar Blade هیچ کاراکتری ندارد که جدا از مبحث ظاهری، بتواند به یادماندنی جلوه کند، Eve شخصیتی به شدت خشک و تک بعدی دارد و Adam آن قدر حوصله سر بر و خسته کننده است که اگر راستش را بخواهید من در روز دوم تجربه به راستی اسم او را فراموش کردم! در بین سه کاراکتر اصلی بازی که بیشترین زمان تجربه را با آنها میگذرانیم، تنها Lily است که میتواند کمی ماندگارتر و مرتعشتر جلوه کند. در طول تجربه در حالی که بازی سعی دارد این دو شخصیت را به عنوان «همراهان» و «یاران» Eve به تصویر بکشد اما تقریبا در هیچ نقطهای از بازی این دو کاراکتر به صورت مستقیم شما را دنبال نمیکنند!
در طول اکثریت مراحل، Lily و Adam صرفا از طریق Drone همراهتان با شما ارتباط برقرار میکنند و آن ارتباط نیز به لطف دیالوگنویسیهای کلیشهای خدشهدار میشود. بازی سعی بسیاری دارد بین دو کاراکتر Adam و Lily یک ارتباط جالب به وجود بیاورد اما در نهایت کلکلهای این دو کاراکتر بیش از هر چیزی حسی اجباری را القا کرده و به هیچ عنوان طبیعی یا جالب به نظر نمیرسند.
به غیر از سه کاراکتر اصلی، شما در طول بازی با کاراکترهای بسیاری روبهرو میشوید که رسما جز چند خط دیالوگ، هیچ چیزی برای ارائه ندارند و از همین رو خارج از این سه کاراکتر نه در مراحل فرعی و نه در مراحل اصلی لزوما با شخصیتهای کاریزماتیکی روبهرو نمیشوید. از طرف دیگر، بازی از مشکلات تعلیق بسیاری رنج میبرد به طوری که پس از آن شروع طوفانی ناگهان تمپوی روایت داستان کند میشود و به لطف شخصیتپردازیهای ضعیف و دیالوگنویسیهای نه چندان جالب، به جرات میتوان گفت بازی برای چند ساعت به کلی قدرت روایی خود را از دست داده و بسیار خشک پیش میرود.
از نیمهی تجربه به بعد کمی دوباره روایت جان میگیرد و برخی پیچشهایی رخ میدهند که با وجود قابل پیشبینی بودن، به طوری کلی جالب هستند اما باز هم به دلیل عدم پرورش و پردازش کافی بسیاری از لحظات «احساسی» بازی به شدت ضعیف ظاهر میشوند. در بخشهایی از داستان بازی به شکلی بسیار مشهود سعی بر به تصویر کشیدن یک سکانس احساسی دارد اما به دلیل عدم پرداخت کافی هیچ حسی از این سکانسها دریافت نمیشود.
به طور کلی داستان و روایت Stellar Blade از بیهویتی و کمبود عمق رنج میبرد و تقریبا جای بخششی برای این مشکلات وجود ندارد. پروتاگونیست بازی همچون یک تکه کاغذ سفید است که در هیچ نقطهای از بازی ذرهای انعطافپذیر جلوه نمیکند و ارتباط او با افرادی که «بسیار برایش مهم هستند» به شدت مصنوعی است. بازی از شما میخواهد که باور کنید این کاراکترها ارتباطی قوی با یکدیگر دارند بدون اینکه لزوما به شما شکلگیری این ارتباط را نشان دهد و آن را باورپذیر کند؛ از همین رو، به دلیل نبود هیچگونه عمق، بسیار سخت است که نه تنها با کاراکترهای بازی بلکه با هدف کلی داستان ارتباط خاصی برقرار کنید.
سولزلایک به سبک هک اند اسلش
اما حالا که از بخش روایی عبور کردیم، نوبت به صحبت از برترین بخش تجربهی این بازی میرسد و آن هم گیمپلی و سیستم مبارزات آن است که به نظر من با ظرافت بسیار زیادی پیادهسازی شدهاند و مملو از هویت و استقلال ایدهپردازی هستند هر چند به وضوح مشخص است این بازی الگوبرداریهایی از آثاری همچون Nier Automata داشته است. اگر نمایشهای مختلف این بازی و گیمپلی آن را مشاهده کرده باشید، احتمال زیادی وجود دارد که احساس کنید مبارزات از یک اثر سولزلایک سریعتر اما از یک تجربهی هک اند اسلش کندتر هستند و دلیل این مسئله آن است که این بازی در خطی باریک بین این دو ژانر حرکت میکند.
ما با یک سیستم مبارزهی بسیار عمیق روبهرو هستیم که در طول تجربه دائما در حال معرفی مکانیزمها، پیچشها و امکانات تازه به شما است تا روند مبارزات را دائما عمیقتر، درگیرکنندهتر و جذابتر کند به طوری که با قاطعیت میتوان گفت این بخش به راحتی کمبودهای مبحث روایی را جبران کرده و بخش گستردهای از وزن این تجربه را به دوش میکشد و آن قدر از انعطافپذیری بالایی برخوردار است که لحظهای از پا نمیافتد و یا تکراری و خسته کننده جلوه نمیکند!
اما ساختار سیستم مبارزات به چه شکلی است؟ ما با یک ساختار هیبریدی و دوگانه روبهرو هستیم که المانهای مختلفی را از دو ژانر سولزلایک و هک اند اسلش در خود جای داده است؛ در یک سو ما با روندی در مبارزات مواجه هستیم که نیازمند فکر، زمانبندی و برنامهریزی استراتژیک بوده و شما دائما باید موقعیتها را بسنجید و واکنشهای بهینه نشان دهید چرا که گاهی اوقات یک اشتباه میتواند به قیمت مرگتان تمام شود. بازی بر خلاف آثار هک اند اسلش شما را به اتخاذ یک رویکرد تهاجمی تشویق نمیکند بلکه از شما میخواهد حریف خود را ارزیابی کرده و با صبر بازی کنید.
در طرف دیگر، این اثر امکانات دفاعی و تهاجمی مختلفی را در اختیارتان قرار میدهد و میگذارد سکان مبارزه را به دست گرفته و سرعت و تمپوی آن را افزایش دهید و در ارائه یا به اصطلاح Presentation این امکانات نیز فوقالعاده عمل میکند. زمانی که این امکانات را با روند استراتژیک مبارزات تلفیق میکنید، ناگهان خود را در داینامیکی مییابید که از مغز سولزلایک و بازوی هک اند اسلش بهره میبرد!
Eve از قدرتی به نام Beta Energy برخوردار است که به شما اجازه میدهد در ازای استفاده از آن، برخی مهارتهای مختلف را طی مبارزه به کار بگیرید، البته لازم به ذکر است که میزان انرژی Beta محدود بوده و پس از اتمام، شما با مبارزه و Parry کردن امکان بازیابی این انرژی را دارید. بازی همچنین تمرکز بسیاری بر کمبوهای متنوع دارد و دائما شما را تشویق به استفاده از آنها میکند؛ از همین رو، با طیف گستردهای از ابزارها مواجه هستیم که مبحث کمبوسازی، بهینهسازی و پاسخ هر چه بهتر به موقعیتهای مختلف را چندین و چند برابر لذتبخش میکنند.
همچنین در راستای تقویت هر چه بیشتر این امکانات متنوع، بازی پنج درخت مهارت مختلف با محوریتهای اختصاصی خود ارائه میدهد که دو مورد از آنها طی تجربه باز شده و سه مورد دیگر از همان ابتدا باز هستند. سه مورد پیش فرض عبارتند از Survival، Attack و Beta که نام هر کدام به خوبی گویای امکانات ارائه شده توسط آنها است.
از آن جایی که شاهد المانهای نقش آفرینی محدود در این بازی هستیم، نحوهی دریافت Skill Point مستقیما به همین المانها باز میگردد، به طوری که شما در راستای مبارزه SP دریافت کرده و به ازای دریافت میزان مشخصی از آنها یک امتیاز به منظور استفاده در درخت مهارت دریافت میکنید. درخت مهارت چهارم Burst نام داشته و به قابلیتی با همین نام تعلق دارد که تا حد زیادی شبیه به Beta عمل میکند و برای استفاده نیازمند انرژی است، البته با این تفاوت که این دسته از حرکات ویژه بعضا تهاجمیتر بوده، از قدرت بیشتر و البته از انیمیشنها و نوع ارائهی متفاوتی نیز برخوردارند.
البته لازم به ذکر است وجود پنج درخت مهارت به هیچ عنوان به معنای شلوغی و وجود مهارتهای بیمصرف نیست چرا که تکتک این درختهای مهارت هدفمند بوده و به شکل محسوسی روند مبارزات را تحتتاثیر قرار میدهند. علاوه بر شمشیر اختصاصی Eve، ما شاهد یک اسلحهی گرم نیز هستیم که دارای یک منوی ارتقای اختصاصی بوده و میتواند تا حد زیادی در طول مبارزات به شما کمک کند و حتی به طور مستقیم به برخی از کمبوهای شما در راستای بازدهی صددرصدی متصل شود! این اسلحه نیز دارای چندین نوع تیراندازی با مهمات مختلف است که شما میتوانید با توجه به موقعیت از آنها بهره ببرید.
همانطور که اشاره کردم با برخی المانهای محدود RPG در این اثر روبهرو هستیم؛ به همین دلیل، شما در طول تجربهتان آیتمهای متعدد پیدا خواهید کرد که در راستای ارتقای Eve و تواناییهای او به کار برده میشوند. شما با این آیتمها میتوانید طیف گستردهای از Nanosuitها را برای کاراکتر خود بسازید و یا قابلیتهای مختلف او را ارتقا بدید. این بازی دو بخش Exospine و Gear را به منظور تخصیص قابلیتهای خاص و همچنین تجهیز Eve با ابزار کاربردی به شما ارائه میدهد و لازم به ذکر است که در ابتدا تنها یکی از جایگاهها در هر یک از آنها باز است.
هر یک از این دو بخش طیف گستردهای از آیتمها را با درجات کیفی مختلف در اختیارتان قرار میدهند که شما با بهرهگیری از آنها میتوانید کلیت رویکرد خود نسبت به مبارزات را تعیین کنید. میتوانید ترکیبی بسیار دفاعی بسازید و یا از آیتمهایی استفاده کنید که به شما اجازهی اتخاذ رویکردی تهاجمیتر را بدهند. در حالی که المانهای نقش آفرینی لزوما از عمق بسیار بالایی برخوردار نیستند اما به نظرم با توجه به کالیبری که به کار گرفته شدهاند، وظیفهی خود را به خوبی انجام داده و انعطافپذیری مناسبی را نیز در اختیار پلیر قرار میدهند. برخلاف آثار یوبیسافت، این بازی مشتی از آیتمهای تکراری را روی سر شما نمیریزد و رویکردی مینیمالیستیکتر و منظمتر نسبت به اکثریت ابعاد نقش آفرینی خود پیش میگیرد.
Stellar Blade همچنین همچون آثار سولزلایک از رویکرد سِیو سختگیرانهتری برخوردار است و محیطهایی در قالب Camp را در مسیر شما قرار داده است که با فعالسازی آنها میتوانید در آنجا استراحت کنید، بازی خود را سِیو کنید، مهارتها و ابزار خود را ارتقا داده و یا از فروشگاه در راستای خرید آیتمهای سلامتی و … بهره ببرید.
امکانات شخصیسازی نیز در این بازی مثالزدنی هستند؛ ما در زمان عرضه شاهد بیش از ۳۰ لباس مختلف برای کاراکتر Eve هستیم که به اشکال مختلف به دست میآیند و البته نیازمند Craft کردن با بهرهگیری از آیتمهای مورد نیاز خاص خواهند بود. علاوه بر Nanosuitها، آیتمهای شخصیسازی مختلف دیگری از جمله عینکها و … نیز وجود دارند که میتوانید در زمینه شخصیسازی Eve از آنها بهره ببرید، همچنین پس از ورود به Xion و تعامل با برخی از کاراکترها و حتی انجام برخی مراحل فرعی، میتوانید به امکانات تازهای از جمله یک آرایشگاه برای تغییر مدل و رنگ موی کاراکتر خود دسترسی پیدا کنید، شما حتی امکان شخصیسازی پوشش دو کاراکتر Lily و Adam را نیز دارید!
طراحی دشمنان نیز در این عنوان بسیار عالی انجام شدهاند و از لحاظ عملکردی طیف گستردهای از چالشها را در مسیر شما قرار میدهند. ما با تعداد بسیار زیادی از دشمنان مختلف با قابلیتها، قدرت و الگوهای مبارزاتی متفاوت روبهرو هستیم که هر کدام میتوانند به نوبهی خود کشنده باشند و از همین رو، نوع مبارزات مختلفی را به روند گیمپلی بازی تزریق کنند. طراحی باسفایتها نیز یکی از نقاط قوت طلایی این اثر است که هر چه بیشتر در بازی پیشروی میکنید بهتر و بهتر میشوند و مبارزه با هر یک از آنها به دلیل تنوع بالای عملکردی و ایجاد چالشهای مرتعش، لذت خاص خود را دارد.
اما از مبحث سیستم مبارزات که عبور کنیم، بد نیست کمی در ارتباط با مراحل فرعی حرف بزنیم؛ همانطور که احتمالا میدانید، Stellar Blade یک اثر نیمه جهان باز است بنابراین شما در آن با مراحل فرعی متعددی روبهرو میشوید.
برخی از این مراحل فرعی میتوانند به کلی امکانات تازهای را در اختیار شما قرار بدهند اما اکثریت آنها به شدت سطحی جلوه میکنند از همین رو شخصا در تجربهام دلایل بسیار کمی برای تخصیص وقت به انجام این فعالیتهای فرعی داشتم مخصوصا زمانی که از نیمهی تجربه عبور میکنیم، تقریبا هیچ دلیل محکمی وجود ندارد که به شما بگوید «باید» در راستای قدرتمندتر شدن به سراغ فعالیتهای فرعی بروید، چرا که پاداشهای در نظر گرفته شده عموما متشکل از EXP و پول هستند که در این نقطه از بازی استفادهی چندانی ندارند.
اهداف این مراحل فرعی نیز آنچنان خاص و جذاب جلوه نمیکنند و از همین رو باعث میشوند اشتیاق کمتری نسبت به انجام آنها در پلیر به وجود بیاید. با این وجود، مراحل اصلی در زمینهی تنوع و ایجاد پیچش در روند گیمپلی عالی عمل میکنند؛ به عنوان مثال، در بخشی از بازی شما وارد یک آزمایشگاه زیرزمینی میشوید که در آن اسلحههای شما قابل استفاده نیستند و در این نقطه، بازی بیشتر تمرکز بر پرورش محیط و فضاسازی دارد که حقیقتا برایم بسیار جالب بود.
بنابراین میتوان گفت Stellar Blade لزوما یک تجربهی تک بعدی از مبارزات دائمی نبوده و گاها میتواند با ایجاد پیچشهای جالب به روند گیمپلیاش تنوع و هویت ببخشد. به طوری کلی بخش گیمپلی این اثر به آسانی میتواند طی کلیت زمان مورد نیاز برای تجربهی این بازی تازه جلوه کند و دائما با معرفی راههای جدید برای تعامل با آن انعطافپذیری بیشتری به این بخش ببخشد.
یک دنیای آخرالزمانی زیبا
در ابعاد فنی و بصری، Stellar Blade تقریبا بینقص عمل میکند؛ پیش از هر چیزی به راستی باید بهینهسازی این اثر را تحسین کرد چرا که در تمامیت زمان تجربهی این بازی حتی یک لحظه هم دچار افت فریم و مشکلات فنی نشدم. این بازی از لحاظ فنی یک تجربهی یکپارچه و منسجم را ارائه میدهد و این مسئله به دلیل ماهیت پر جنب و جوش بازی بسیار عالی است.
در دپارتمان گرافیک نیز ما با یک اثر بسیار چشمنواز روبهرو هستیم که تنوع زیادی را در زمینهی طراحی محیط و مراحل ارائه میدهد. همانطور که در بخش پیشین اشاره کردم، Stellar Blade دارای محیطهای متنوع با رویکردهای متفاوت در زمینه طراحی است که هویت ظاهری بسیار خوبی به بازی تزریق میکند. طراحی شخصیتهای بازی نیز به خوبی اولویتهای سازندگان در راستای به تصویر کشیدن ایدههای هنری «بزرگ» را به تصویر میکشد و طیف گستردهی پوششها نیز مستقیما در همین راستا حرکت میکنند.
یک بازی هک اند اسلش بدون موسیقی عالی معنا ندارد و خوشبختانه Stellar Blade در این زمینه نیز کم و کسری ندارد و یک ساندترک بسیار عالی را ارائه میدهد که تا حد زیادی روی هویت کلی بازی منطبق شده و در لحظه لحظهی گیمپلی نیز تزریق میشود، به طوری که شما طی مبارزات با موسیقیهای تندتری روبهرو هستید و در زمان گشتوگذار یا هنگام استراحت در Campها در حال گوش دادن به برخی موسیقیهای آرام و هم راستا با آن فعالیتها هستید.
صداگذاری کاراکترهای بازی نیز قابل قبول است اما صداگذاری کاراکترهای Adam و Eve خشک بوده و در حالی که لزوما «بد» نیستند اما تا حد زیادی بیحس و فراز و نشیب هستند که مستقیما به مشکلات شخصیتپردازی این کاراکترها متصل میشوند. به طور کلی میتوان گفت Stellar Blade در دپارتمان بصری و طراحی محیط خود عملکردی بسیار خوب را به نمایش میگذارد که به خوبی با ساندترک این عنوان هم راستا شده و یکدیگر را تقویت میکنند، از طرف دیگر صداگذاری برخی کاراکترها کمی خشک بوده و پس از مدتی خستهکننده میشود.
Stellar Blade
Stellar Blade یک عنوان بسیار تحسین برانگیز است که حول خلق هویتی مستقل برای خود به عنوان یک اثر اکشن کارهای زیادی انجام میدهد و به هر طرفدار هک اند اسلش/سولزلایک پیشنهاد میشود. گیمپلی و سیستم مبارزات از عمق زیاد و لایههای مختلفی برخوردار هستند که دست پلیر را برای بهرهگیری از مکانیزمهای متعدد باز گذاشته و روندی بسیار روان و لذتبخش را در سناریوهای مبارزات ارائه میدهند. طراحی مراحل جذاب، دشمنان و باسهای متعدد و متنوع، درختهای مهارت تاثیرگذار و ساندترک عالی خصوصیاتی هستند که بخش گستردهای از وزن این اثر را به دوش میکشند. البته، مشکلات تعلیق در روایت، شخصیتپردازیهای کاغذی و بسیار سطحی و همچنین دیالوگنویسیهای کلیشهای و نه چندان جذاب باعث میشوند گاها این تجربه از جنب و جوش بیفتد.
نکات مثبت:
- سیستم مبارزات بسیار لذتبخش و عمیق
- خلق ترکیبی عالی از روند فکری سولزلایک و سرعت هک اند اسلش
- وجود پنج درخت مهارت معنادار و تاثیرگذار
- افزوده شدن دائمی ابعاد جدید به سیستم مبارزات و انعطافپذیری بالای آن
- تنوع بالای دشمنان و باسها از لحاظ ظاهری و عملکردی
- طراحی مراحل و محیط چشمنواز و متنوع
- طیف بسیار گستردهی Nanosuitها
- ساندترک عالی
نکات منفی:
- عدم وجود تعلیق مناسب در بخش روایی
- پرداخته نشدن کافی به پیچشهای داستانی و عدم تاثیرگذاری آنها
- شخصیتپردازیهای کاغذی و بسیار تکبعدی
- ارتباطات مصنوعی بین کاراکترها و عدم خلق اتصالی طبیعی بین آنها
- دیالوگنویسیهای ضعیف و کلیشهای
- مراحل فرعی پس از مدتی اهمیت و ارزش خود را از دست میدهند
۸.۲
این بازی روی پلتفرم PS5 تجربه و بررسی شده است