بونگ جون هو بدون شک یکی از مهمترین و بزرگترین فیلمسازان کرهای است که در توسعه و جهانی شدن سینمای کره نقش بسزایی داشته است. بونگ جون هو ۶ سال پس از موفقیت خیرهکنندۀ فیلم «انگل» در سال ۲۰۱۹، حالا فیلمی با نام «میکی ۱۷» ارائه کرده است.
خوب است که پیش از آغاز نقد و بررسی خود اثر میکی ۱۷نگاهی کوتاه به کارنامۀ کارگردان صاحب سبک این اثر یعنی بونگ جون هوی ۵۵ ساله بیندازیم. نام بونگ جون هو در سینمای دو دهۀ اخیر به هیچ وجه نام کمی نیست. این کارگردان هم در جهانی شدن سینمای کره نقش داشته و فیلمهای منحصر به فردی ساخته و هم فیلمسازی تحسین شده از سوی جشنوارههای جهانی و جوایز معتبری مثل اسکار بوده که تا کنون ۳ بار این جایزه را کسب کرده است. او اولین فیلم سینمایی مهم خود را در سال ۲۰۰۳ ساخت، فیلمی به نام خاطرات یک قتل که به احتمال زیاد نامش به گوش شما خورده است. فیلمی که نه تنها کماکان اثری باکیفیت است و بدون شک ارزش تماشا دارد؛ فیلمی جریانساز محسوب میشود. بونگ جون هو سپس فیلمهای The Host را در سال ۲۰۰۶ و Mother را در سال ۲۰۰۹ ساخت و شهرت خود را ارتقا داد به گونهای که در سال ۲۰۱۳ او اولین فیلم انگلیسیزبان خود را با نام برف شکن | Snow Piercer ساخت؛ فیلمی که شباهت فراوانی با اثر مورد بحث ما یعنی میکی ۱۷ دارد. بونگ جون هو در برف شکن دنیایی آخرالزمانی را ترسیم کرد که در آن بیشتر مناطق کرۀ زمین غیر قابل سکونت هستند و حالا گروهی از انسانها در قطاری قرار گرفتهاند تا ناجی نسل بشر بر روی کرۀ زمین بشوند. در آن فیلم بونگ جون هو به زیبایی هر چه تمامتر، فیلمی درگیرکننده و به معنای واقعی کلمه نفسگیر ساخت. فیلمی که لحظه به لحظهاش بیننده را درگیر میکرد چرا که هم قصۀ جذابی را روایت میکرد و هم شخصیتهای دوستداشتنی برای بیننده ساخته بود. سخت بتوان کریس ایوانز را با آن شمایل در فیلم برفشکن از یاد برد. فضاسازی، موسیقی متن درخشان مارکو بلترامی، پیچشهای جذاب و مضامین عمیق سیاسی، اجتماعی و حتی فلسفی نقاط قوت اولین فیلم انگلیسی زبان بونگ جون هو بودند که اثبات میکرد او فیلمسازی جهانی است.
او سپس در سال ۲۰۱۷ Okja را ساخت و پس از آن فیلم بسیار مشهور و موردتحسین انگل | Parasite را در سال ۲۰۱۹ به روی پرده برد که یقینا سر و صدایی که آن فیلم به پا کرد را به خاطر دارید. انگل اولین فیلم خارجی زبان (کرهای) در تاریخ مراسم اسکار بود که موفق به کسب جایزه بهترین فیلم شد. افزون بر این بونگ جون هو در همان اسکار، جایزۀ بهترین فیلمنامۀ اورجینال و بهترین کارگردانی را هم کسب کرد. پس از موفقیتهای پی در پی فیلم انگل چه از نظر جشنوارهها و جوایز مطرح جهانی، چه از منظر منتقدان و مخاطبان سرانجام بونگ جون هو با تأخیری چند ساله فیلم میکی ۱۷ را ساخت. گفتنی است که این فیلم مدتها قبل، آماده شده بود اما استودیو و تهیهکنندگان تصمیم گرفتند فیلم با تأخیر اکران شود. در ابتدا قرار بود این فیلم در سال ۲۰۲۳ اکران شود که با تأخیرهای چندباره مواجه شد و سرانجام در سال ۲۰۲۵ میلادی اکران شد. این مقدمه را گفتم تا همگی بدانیم که با کارگردانی مهم و با پیشینۀ قدرتمند روبهرو هستیم. اما آیا فیلم میکی ۱۷ اثری درخور ستایش است؟! پاسخ یک نه قاطعانه است! در ادامه به دلایل آن خواهم پرداخت.
بونگ جون هو در فیلم میکی ۱۷ سعی دارد فیلمی با امضای شخصی خود در مقیاسی عظیم و جهانی ارائه دهد. رد و پای آثار گذشتۀ او مشخصا در این اثر هم دیده میشود. از جنس کمدی سیاه اثر او گرفته تا فضای آخرالزمانی و کنایههایش به کاپیتالیسم. میکی ۱۷ روایتگر زمانی است که کرۀ زمین به دلیل آلودگیهای فراوان زیستمحیطی رو به نابودی است و به همین دلیل، برنامهای با رهبری مارشال (که شخصیت او شباهت غیرقابل کتمانی به دونالد ترامپ دارد) در حال اجرایی شدن است که قرار است گروهی از انسانها به مکانی در فضا فرستاده شوند تا امکان زندگی در آنجا را بررسی کنند. در این بین، افرادی هم هستند که تحت عنوان بیمصرفها (Expendables) به فضا فرستاده شوند. معمولا کسی حاضر به شرکت در این برنامه به عنوان بیمصرف نیست اما افرادی که در زندگی خود همه چیز را باختهاند و در حقیقت هیچ چیزی برای از دست دادن ندارند حاضر به چنین کاری میشوند. میکی هم دقیقا چنین فردی است.
پس از نمایش صحنۀ افتتاحیه -که حقیقتا قدرت لازم برای درگیر کردن مخاطب را ندارد- به صورت فلش بک، داستان زندگی میکی از روی زمین تا تبدیل شدن به یک بیمصرف روایت میشود. از همین ابتدا پیریزی بسیار ضعیف انجام میشود. شخصیتپردازی میکی بسیار ضعیف، سطحی و کلیشهای است. او یک فرد احمق دست و پا چلفتی است که به حرف دوست خودش (که به هیچ وجه معلوم نیست این دوست کیست و از کجا آمده و چرا انقدر میکی به او اعتماد دارد) کسب و کاری را پی میگیرد که در نهایت به سردستۀ یک مافیای بزرگ، بدهکار میشوند و در فرجۀ زمانی اعلام شده توان جور کردن پول را نداشتهاند و حالا مافیا بدنبال کشتن آنهاست. در همین وضعیت میکی به طرز احمقانه و بسیار سطحی راه حلی جز فرار به فضا پیدا نمیکند و به شکل احمقانهتری فرم بیمصرفها را پر میکند و هشدارهای فراوان کارمندهای شرکت را نادیده میگیرد و در نهایت به عنوان یک بیمصرف (موش آزمایشگاهی) به فضا فرستاده میشود.
وقتی قصه آبکی باشد و شخصیتها کلیشهای و به شدت سطحی باشند و تصمیمات کاراکترها یکی از دیگری ابلهانهتر باشند عملا فیلم با کله زمین میخورد. دیگر چندان اهمیتی ندارد که یک فیلمبردار خوبی به نام داریوش خنجی (فیلمبرداری ایرانی-فرانسوی نامزد اسکار) داشته باشید و یا موسیقی متن کار قدرتمند باشد چرا که فیلمنامه تعطیل است! عملا با این فیلمنامه بد، تمام ایدههای فیلمساز دود هوا میشود. فیلمساز میخواهد در همان ابتدا نشان دهد که چگونه نظام سرمایهداری با چنین شدتی زندگی انسانها را میرباید و آنها را تبدیل به برده میکند. بردههایی که حاضر به فروختن جسم و حتی زندگی خود هستند تا از شرّ مانعی به نام بدهی (پول) رهایی یابند. میکی ۱۷ پر است از ایدههای جالبی که همگی خام باقی ماندهاند. این ایدهها به جای اینکه در یک بستر داستانی مناسب پخته شوند همگی هدر میروند و به شعارهای نچسب تبدیل میشوند. در ادامۀ نقد در لابهلای متن، به این موارد -که متعدد هستند- اشاره خواهم کرد.
میکی ۱۷ از نظر شخصیتپردازی میتواند یک کلاس درس باشد. کلاسی که ببینیم نویسندگان چه کار کردهاند و چه کارهایی نکردهاند و عکسِ آن را انجام دهیم! میکی ۱۷ نه تنها هیچ کاراکتری ندارد بلکه حتی تیپ هم در آن کم پیدا میشود. یعنی بیشتر آدمکهایی که در فیلم میبینیم کاریکاتور هستند! برای مثال مارشال را به یاد بیاورید. آدمکی که قدرت را در دست دارد و به شدت هالو و کمهوش است و همه چیزش را از زنش دارد! او در انتخابات بر رقیبش پیروز شده و رأی آورده است. حال او از شرایط فعلی سوءاستفاده میکند و یک امپراتوری کاپیتالیستی راه میاندازد که خود، امپراتور آن است. این آدمک که در خود روایت هیچی ندارد و یکی دیگر از باگهای متعدد فیلمنامه است که همه چیزش کاریکاتوری است. اما واضحا فیلمساز قصد داشته با کاراکتر مارشال، دونالد ترامپ را بازسازی کند. از نحوۀ صحبت و آرایش موی او گرفته تا ویژگیهایی که روی آن تأکید میشود همگی نشاندهندۀ این است که او تصویری کاریکاتوری از ترامپ است! برخی میگویند دلیل تأخیر خوردنهای مکرر فیلم هم همین انتخابات آمریکا بوده است! نکتۀ بامزۀ دیگر در فرامتن اثر این است که نقش کاراکتر مارشال را مارک روفالو ایفا میکند. فردی که منتقد جدی دونالد ترامپ و حتی سلطهگری آمریکاست و در این یک سال و نیم گذشته در حمایت از فلسطین و غزه به شدت فعال بوده است. مارک رافلو بازیگری بسیار خوبی است. در نقد و بررسی فیلم Poor Things (2023) هم تشریح کردم که نقشآفرینی او در آن فیلم فوقالعاده است و حتی در لحظاتی که او در قاب لانتیموس حضور دارد، اما استون رنگ میبازد و صحنه را تسلیم او میکند! عمدا فیلم پیشین مارک روفالو یعنی Poor Things را مثال زدم تا مقایسهای میان دو کاراکتر او در اینجا و آنجا انجام دهیم. هر دو فیلم از جنس کمدی سیاه هستند و کاراکتر روفالو در هر دو جا به شیوهای اغراق شده تصویرسازی شده است. اما در آنجا اغراق کاملا خطکشی شده و چقت و بست بسیار خوبی با داستان پیدا کرده بود ولی اینجا اذیتکننده است و مخاطب را پس میزند. در حقیقت در میکی ۱۷ یکی از ضعیفترین بازیهای مارک روفالو را شاهد هستیم که خود او در این شکست کمترین سهم را داشته است.
اگر بخواهم دربارۀ شخصیتپردازی در فیلم صحبت کنم نمونههای فاجعه به شدت فراوانند. دوست میکی را به یاد بیاورید. آیا به جز واژۀ کاریکاتور میتوان صفت دیگری به او داد؟! یا معشوقۀ میکی به نام ناشا! واقعا فاجعه است! بقیۀ کاراکترهای مکمل هم در بهترین حالت خود تیپ هستند اما ناشا یک فاجعه به تمام معناست! بیایید شخصیتپردازی او را در فیلم مرور کنیم. او با اولین نگاه به میکی شدیدا دلباختهاش میشود و به طرز جنونآمیزی با او به معاشقه میپردازد و صحنههای جنسی میسازد. همین! ما در طول فیلم فقط میبینیم که او در حال عشقبازی با میکی است و هیچ ویژگی دیگری از او نمیبینیم. نکتۀ اسفبار ماجرا این است که رابطۀ میان او و میکی، نه تنها هجوِ رابطه عاطفی و جنسی میان زن و مرد نیست بلکه سمبل عشقی پاک و دوستداشتنی است! او در نهایت قرار است قهرمانبازی در بیاورد و حتی تا مرز ایثار برود و با شجاعت رستمواری باعث مرگ مارشال و نجات جان میکی ۱۷ و کل سیاره شود! وقتی میگویم میکی ۱۷ فیلم بدی است یعنی واقعا بد است. بونگ جون هو کمدی سیاه خوب هم ساخته و من به هیچ وجه مشکلی با اغراقِ حسابشده در شخصیتها و داستان ندارم. اما وقتی چنین چیزی میبینیم، دیگر اسمش اغراق نیست بلکه توهین است!
در رابطه با میکی هم شرایط اصلا خوب نیست. او در بهترین حالت یک تیپ است. تیپ یک پسر چلمن عقبافتاده که همه کارهایش بیاراده است. میکی را میتوان تا اواسط فیلم به عنوان یک تیپ پذیرفت و حداقل از او متنفر نشد! (نقشآفرینی پتینسون هم به شدت معمولی است که البته نسبت به سایر بازیها جلوتر است!) اما وقتی سر و کلۀ میکی ۱۸ پیدا میشود دیگر تحمل کاراکتر اصلی هم سخت میشود! ورود میکی ۱۸ به داستان نه تنها هیچ کمک خاصی به داستان نمیکند و کاملا اضافی است بلکه باعث وارد شدن ایرادات فراوانی به منطق فیلمنامه میشود. از سهلانگاری غیرقابل قبول سیستمی با آن دقت گرفته تا نحوۀ شخصیتپردازی او! به یک مورد اشاره میکنم و از این موضوع هم میگذرم! چگونه است که کاراکتر میکی با هر بار مرگ (از میکی ۱ گرفته تا میکی ۱۷) همواره شخصیت ثابت و یکنواختی دارد اما به یکباره کاراکتر میکی ۱۸ انقدر متفاوت و حتی متضاد است! در پایان قرار است او به قهرمان داستان تبدیل شود! قهرمان؟! بگذریم!
میکی ۱۷ جدای اینکه هیچ کاراکتری ندارد؛ قصه هم ندارد. کل قصه این است که یک آدم بیمصرفی به طرز تصادفی توسط موجودات بومی حاضر در سیارهای نجات پیدا میکند و او با طی چند داستانک با تحمیلِ نویسندگان، در نهایت باعث نجات جان این موجودات از دست امپراتور میشود! همین و بس! با ضعیفترین پرداخت ممکن! بدون هیچ تعلیق، شوک و هیجانی! بدون هیچ توئیست و پیچشی!
حال که نه شخصیتی وجود دارد و نه داستانی، چه چیزی برای ارائه میماند؟! صرفا مؤلفههای جانبی اثر. افرادی که هر یک به دلیل نام بونگ جون هو و بودجه و سر و صدای فیلم حاضر به همکاری با او شدهاند و عملا ارتباط چندان مستقیم و در هم تنیدهای با فیلمنامه ندارند. برای اینکه انصاف را رعایت کنیم به آنها هم اشاره میکنم. سینماتوگرافی فیلم و موسیقی متن از نقاط قوت هستند. همچنین جلوههای ویژه انصافا خوب کار شده است. نقش جلوههای ویژه در این فیلم، به هیچ وجه کم نیست. جدای از طراحی کمنقص و جالب موجودات، عملا نیمۀ دوم فیلم با حضور دو میکی (میکی ۱۷ و میکی ۱۸) پیش میرود و صحنههای فراوانی وجود دارد که این دو در کنار یکدیگر حضور دارند و در یک قاب واحد دیده میشوند. کار جلوههای ویژه در این بحث هم کمنقص بوده است و ایرادی نمیتوان در این زمینه به آن وارد کرد و حتی میتوان آن را از شانسهای اسکار بهترین جلوۀ ویژۀ سال دانست.
در پایان باید گفت فیلم میکی ۱۷ یک شو است! شویی که برخلاف ادعایش به هیچ وجه کمدی نیست و نمیتواند کمدی بسازد. شویی که نه قصهای دارد و نه کاراکتری! میتوان ایدههای خام جالبی را در پسِ صحنههای فیلم دید اما همگی هدر رفتهاند. بونگ جون هو در میکی ۱۷ نمیتواند هیچ فرد و هیچ موضوعی را نقد کند بلکه تنها به خود و سابقۀ قابل توجه خود توهین میکند!
نمره نویسنده به فیلم: ۴.۵ از ۱۰