دنیای کمیک در صعنت سرگرمی آمریکا از پرستیژ خوبی برخوردار است و طی سالیان اخیر این کمیکها تاثیر گستردهای در دنیای فیلم و سریال (در هر مدیومی) گذاشتهاند.
ما در سینما شاهد ظهور ابرقهرمانان بسیاری بوده و حتی این ابرقهرمانان در جهانهای نسل سه نیز تاثیر فرهنگی داشته است. مارول و دی سی دو کمپانی بزرگ کمیک هستند که هر دو با مدیوم خاصی به مخاطبان معرفی شدهاند. دنیای دی سی که مورد بحث امروز ماست، فضایی به شدت دارک و نوآر دارد. انیمیشن Watchmen Chapter I نیز دقیقا تحت تاثیر این فضاست. فضایی جدی، تماشایی و نوآر که قطعا قابل بررسی جدی است.
نقد انیمیشن Watchmen Chapter I را با خود کمپانی دی سی آغاز میکنم. شرکت دیسی کامیکس ناشر کتابهای کمیک و یکی از بزرگترین و قدیمیترین شرکتهای تولید داستان مصور در آمریکا است. این شرکت بخش انتشاراتی دیسی انترتیمنت بهشمار میرود که خود از زیربخشهای برادران وارنر است. این کمپانی بزرگ خالق شخصیتهای بسیاری از دنیای ابرقهرمانی است که از معروفترین آنها میشود به سوپرمن، بتمن، واندروومن، فلش، گرین لنترن، آکوامن، شزم، سایبورگ، استارگرل، سوپرگرل، پلاستیکمن، اتم، بلک کنری، مارشن منهانتر، جونا هکس، وی، دریم، رورشاک و دکتر منهتن اشاره کرد. کمپانی دی سی به شدت تحت تاثیر ژانر فیلم نوآر بوده و این سبک را میشود در تمامی آثار این کمپانی به خصوص Watchmen Chapter I مشاهده کرد. زیباییشناسی نوآر سنتی شاید بیش از هر چیز از اکسپرسیونیسم آلمانی اثر گرفته باشد. اکسپرسیونیسم، جریانی هنری در آلمانِ ۱۹۱۰ تا ۱۹۲۰ بود که در نقاشی، تئاتر، عکاسی، مجسمهسازی، معماری و سینما حضور داشت. برخی از تکنیکها و شاخصهای آن که کمتر مورد مناقشهاند و در واقع مؤلفههای فیلمنوآر شدهاند چنین است که مثلا بسیاری از صحنهها در شب میگذرند و نورپردازی پُرکنتراست بر صحنهها حاکم است. خیابانهای خلوت نوآر عموماً خیس و بارانخورده هستند. اندوهناک است و جبری. انگار تقدیری بر پیشانی شخصیتها حک شده و گریزی از آن نیست. از نظر نمادها؛ خیابانهای تاریک، پیالهفروشیهای کوچک و آپارتمانهای مدرن دارد. از نظر سبک؛ راوی، فلاشبک، نورپردازیهای اکسپرسیونیستی، ترکیببندیهای بیمرکز و بیثبات دارد.
حال اگر این مولفهها را با انیمیشن Watchmen Chapter I مقایسه کنید، کاملا متوجه سبک و مدیوم نوآر آن خواهید شد. پس در اولین کلام انیمیشن Watchmen Chapter I برخلاف بیشتر انیمیشنهای امروزی، دارای سبک، مدیوم و چارچوب است. ما با انیمیشنی کاملا سینمایی و خوب طرف شدهایم که از بابت تکنیک اصلا مشکلی ندارد. اما باید روی فیلمنامه و پلات کمی بیشتر بحث کنیم.
داستان با شخصیت معروف رورشاک آغاز میشود. در اصل داستان POV اوست. در آغاز داستان، او تنها مأمور خودخوانده نقابدار باقیمانده و فعال محسوب میشود که توسط دولت استخدام نشده است. گروه نقابداران از هم پاشیده و اعضای گروه زندگی جدیدی را آغاز کردهاند. اما زندگی جدید این گروه آنطور که باید و شاید در جریان نیست و کمدین که یکی از شخصیتهای معروف دنیای دی سی است، به صورتی مرموز کشته میشود. رورشاک کارآگاهی نیمچه آنارشیست، فاشیست است که در ذهنش تئوری توطئه دارد. او تصور میکند که این گروه مورد حمله قرار گرفته و قرار است اعضا یکی یکی کشته شوند. رورشاک تصمیم میگیرد به سراغ اعضا رفته و به آنها اطلاع دهد که چه چیزی انتظارشان را میکشد. با پیشبرد داستان توسط رورشاک و ملاقات او با اعضا، شخصیتها یک به یک برای مخاطبین ساخته میشوند. هر کدام از این کاراکترها ویژگی منحصر به فردی دارند که اکنون بعد از قانون سال ۷۷ دیگر به فعالیتهای ابر قهرمانی نمیپردازند. صحبت رورشاک با دیگر اعضا و مطرح کردن تئوری قتل، فضای انیمیشن Watchmen Chapter I را به شدت کارآگاهی و جنایی میکند. از طرفی موسیقی متنی کاملا نوآر به تصویر سنجاق شده و همه اینها به ما سبک و تم میدهند. انیمیشن Watchmen Chapter I تم کاملا تماشایی و جذابی دارد.
همانطور که نوشتم انیمیشن Watchmen Chapter I برای ساخت شخصیتهای خود تلاش بسیاری میکند. بر فرض مثال روایت با کمک گرفتن از فلاش بک به خوبی شخصیتهایش را به مخاطب میشناساند. شخصیت کمدین بهترین گزینه برای این مثال است. فیلم در چندین بخش زندگی او از جهتهای مختلف را نشان میدهد. کمدین در ویتنام، کمدینِ سرکش در حال بحث با دوستان و همکاران و همچنین حمله به مردم معترض و بی دفاع. کمدین شخصیتی شارلاتان، جنگجو و به شدت آنارشیستی دارد که به جز جنایت چیزی بلد نیست. اما ایرادی که انیمیشن Watchmen Chapter I دارد عدم پرداخت مناسب و همزهمان به همه شخصیتهایش است. مثلا برای کسی که با دنیای دی سی آشنا نیست، در چه حد شخصیت رورشاک ساخته میشود؟ از بک گراند زندگی او چه میدانیم؟ از آن سو انیمیشن Watchmen Chapter I به بعضی از شخصیتهایش خیلی میپردازد. مثلا پرداخت به شخصیت دکتر منهتن را در نظر بگیرید. بیشتر نیم پرده دوم داستان به او اختصاص داده شده و حتی میشود گفت که ناگهان فیلم بیوگرافی او شد. این درحالی است که عمده شخصیتهای داستان مثل همین رورشاک هیچ زمانی برای واکاوی شخصیتشان وجود نداشت. همچنین مشکل روایت انیمیشن Watchmen Chapter I از جایی میآید که روایت منسجمی ندارد. دقت کنید که داستان POV رورشاک است. تا آغاز نیم پرده دوم ما تنها او را شناخته و با او همراه میشویم. اما ناگهان نحوه روایت داستان عوض شده و POV به دست دکتر منهتن میافتاد. این موضوع در فیلمنامهنویسی و روایت ایراد بسیار بزرگی است که متاسفانه Watchmen Chapter I به شدت آن را تکرار کرده است.
تمپوی داستان Watchmen Chapter I با سرعت خوبی آغاز شده و ادامه پیدا میکند. داستان تعلیق دارد و هیجانانگیز است. رورشاک به دنبال قاتل است و اعضای تیم به این شخصیت پارانوئید اعتنایی نمیکنند. اما با پیشبرد داستان میشود فهمید که رورشاک راست میگوید، قاتلی یا گروهی از قاتلین به دنبال حدف نقابداران هستند، اما چه کسی؟ این سوالی است که کارگردان این اثر یعنی Brandon Vietti که استاد ساخت چنین انیمیشینهایی است، تصمیم گرفت پاسخ را در قسمت دوم این داستان بدهد. داستان قسمت اول نیز در جای خوب و نقطه مناسبی پایان یافت. همین موضوع مخاطبین را در انتظار قسمت دوم خواهد گذاشت. البته مهم است که کارگردان پروسه تولید آن را سریع شروع کرده و اجازه ندهد که انتظار مخاطب طولانی شده و درنهایت بیخیال آن شوند.
در پایان چنین میشود گفت که انیمیشن Watchmen Chapter I اثری بسیار تماشایی، دارک و نوآر است که همین نوآر بودن به آن تم و سبک داده است. نحوه روایت داستان تا اوایل نیم پرده دوم خوب اما از آن به بعد دچار ایرادات عمدهای شد. با این حال انیمیشن Watchmen Chapter I جزو آثار خوب امسال است و تماشای آن به طرفداران دنیای کمیک مخصوص DC پیشنهاد میشود.