در سالهای اخیر هرچقدر شاهد افول سینمای هالیوود بودیم اما هنر انیمیشنسازی تا حد زیادی توانست این نقیضه را جبران کند. آثاری مثل Inside Out 2 و Wallace and Gromit و بسیاری از انیمیشنهای دیگری که در همین چند سال گذشته اکران شدند، توانستند رقابت خوبی با بزرگان تاریخ این صنعت داشته باشند و پابهپای آنها پبش روند. افول هالیوود، سینمای کشورهای دیگری را نیز که تحت تاثیر خود بود، با این سقوط سنگین مواجه کرد که شاید مهمترین آنها سینمای کره جنوبی باشد. سینمایی که عملا در این سالها به مهره اصلی سرمایهداری تبدیل شده و در بسیاری از فیلمها و سریالهایش گوی سبقت را از هالیوود در ارتباط با این مسئله مهم ربوده است. انیمیشن Kpop Demon Hunters که در این مقاله قصد نقد و بررسی آن را داریم، بهنحوی ادای دین هالیوود به کشور کره جنوبی است. ادای دینی که کاملا در مسیر مخالف سینمای کره جنوبی قدم میگذارد و با روایتی مناسب و جهانی فرمیک بر ضد نظامهای سلطه عمل میکند.
ساختن جهانی خیالین، جهانی که پایش در واقعیت و سرش در رویا سیر کند، اگرچه کار دشواری است اما جزو رسالتهای اصلی سینما و بهطور کلی هنر محسوب میشود. ساختن انیمیشن اگرچه سختیهای کار خودش را دارد اما این فرصت را در اختیار کارگردان قرار میدهد تا قسمت رویایی اثرش را در شرایطی آسانتر نسبت به سینما خلق کند. فیلم Kpop Demon Hunters بهخوبی از این مهم بهره جسته و جهان خیالینی تصویر میکند که مخاطب بهآسانی با آن ارتباط میگیرد. قسمتهای موزیکال اثر نیز در رسیدن به این مسئله مهم نقش خود را بهخوبی ایفا میکنند. موسیقی به عنوان هنر والا در روح انسان نفوذ کرده و با برانگیختن حس مخاطب او را وارد رویا، آرزو و حتی کابوسش میکند. کارگردان (مگی کانگ و کریس اپلهانس) در این فیلم از این موضوع بهدرستی استفاده کرده و موسیقی را از لحاظ زمانی، مکانی و با کیفیت مناسب در اثر خود دخیل میکند و به این ترتیب مخاطب را همراه با کاراکترهای داستان که پروسه همذاتپنداری آنها با بیننده بهخوبی شکل میگیرد (این مسئله را در ادامه نقد بررسی خواهیم کرد) وارد جهان خیالین اثرش میکند.
قبل از آنکه وارد بحث شخصیتپردازی، ساختن رابطه و تعلیق اثر شویم، لازم میدانم در خصوص مقدمه فیلم توضیحاتی را ارائه دهم. شروع داستان که به مسئله شکارچیان و نحوه مقابله آنها با شیاطین میپردازد، تکلیف مخاطب را با اثر روشن میکند و این موضوع مهمی در سینما و فیلمسازی محسوب میشود. بیننده از همان ابتدا با «چه»ی داستان روبهرو میشود و حالا «چگونگی» بیان روایت است که میتواند تعلیق به وجود آورد و حسهای او را برانگیخته کند. مسئلهای که در شخصیتپردازی باید مسیری متفاوت را طی کند، یعنی شخصیت کاراکترها در طول مدت زمان فیلم ساخته میشود، نه در همان ابتدای داستان که این مسئله نیز در انیمیشن Kpop Demon Hunters بهخوبی رعایت میشود. کارگردان در ابتدای فیلم توضیح مختصری در مورد هر کدام از سه دختر خواننده و شکارچی به بیننده میدهد، سپس با نوع روایت داستان شخصیت آنها را میسازد. شخصیتهایی که پله به پله، سکانس به سکانس و حتی پلان به پلان شکل میگیرند و این سه کاراکتر را از یک تیپ دختر نوجوان شرقی فراتر برده و به شخصیتهایی مستقل تبدیل میکند. موضوعی که در خصوص گروه خوانندگان پسر به فرآیند تیپسازی تبدیل شده و به جز کاراکتر جینو، باقی خوانندهها تبدیل به شخصیت نمیشوند. این امر نیز از باهوشی و زیرکی فیلمساز نشئت میگیرد زیرا به غیر از خواننده اصلی، باقی پسرها نقش پررنگی در داستان ندارند و کارگردان با شخصیتپردازی بیدلیل زمان فیلم را طولانی نمیکند تا اثر از ریتم خود بیفتد. پسرهایی با موهای بلند و رنگی برای باورپذیر شدن خوانندگانی از کشور کره جنوبی در جهان این انیمیشن کفایت میکند.
پس از ساخته شدن شخصیت کاراکترها، اثر به سمت شکلگیری رابطه درست میان آنها پیش میرود. رابطه میان رومی و جینو نیز به مانند شخصیتپردازیشان، گام به گام اتفاق میافتد. رابطهای که با سو قصد به جان جینو شروع میشود، سپس به دعواهای لفظی تبدیل شده و در انتها عشقی باورپذیر میان آنها میسازد. کارگردان نه مبارزه فیزیکی اولیه میان کاراکترهایش را طولانی میکند که ریتم مناسب داستان را با خلل مواجه کند و نه عشق را بهصورت آنی بر سر آنها فرود میآورد که باورپذیری آن را مشکل کند، بلکه مجادله بیرونی میان کاراکترها که سپس به مجادله درونی آنها تبدیل میشود را مسیری برای رسیدن به عشق و باورپذیر کردن سکانس پایانی اثرش در نظر میگیرد. این امر بهقدری پررنگ و ملموس است که مخاطب را همراه با قهرمان داستان فریب میدهد. بیننده میداند که جینو در ابتدا قصد فریب رومی را دارد اما باز هم کاراکتر جینو را سمپات با خود میبیند. این موضوع در خصوص رابطه میان سه دختر شکارچی نیز به خوبی صورت میپذیرد. کارگردان در ابتدا شخصیت هر کدام از آنها را میسازد، سپس رابطه دوستی و اختلاف میانشان را با توجه به شخصیت هر کدام شکل میدهد. اما مهمترین مسئلهای که در خصوص فیلم Kpop Demon Hunters میتوان به آن اشاره کرد و نقطه قوت اثر به شمار میرود، تعلیقی است که کارگردان جایگزین شوک میکند. مسئله شیطان بودن کاراکتر رومی میتوانست از دید مخاطب پنهان بماند و با مشخص شدن موضوع در پایان فیلم، شوکی به مخاطب وارد کند که باعث برانگیختن لحظهای احساساتش شده و کارگردان با انجام این کار رفع تکلیفی از خود کرده باشد اما مگی کانگ و کریس اپلهانس بهقدری به کار خود و اثرشان اطمینان دارند که موضوع را از همان ابتدا با مخاطب در میان میگذارند و به او اجازه میدهند تعلیقی که لحظه به لحظه رومی را دربرمیگیرد، با او تجربه کند و بهجای برانگیخته شدن لحظهای احساساتش، حسهای انسانی او در طول اثر بیدار شود.
انیمیشن Kpop Demon Hunters از آن دسته آثاری است که با توجه به فیلمنامه و موضوعش بهراحتی میتوانست در دام فمنیست و مثبتاندیشی زرد بیفتد اما یک کارگردانی مناسب با یک پرداخت دقیق و روایتی فرمیک مانع از انجام آن شد. حضور دخترانی در سمت مثبت ماجرا و پسرانی در سمت شیاطین امری است که میتواند به جنبشهای فمنیستی امروزی خوراک مناسبی دهد اما حد نگه داشتن کارگردان در میزان رذالت گروه خوانندگان شیاطین، علیالخصوس جینو به عنوان سردسته آنها، مانع از یک دوگانهسازی اگزجره و مطلق میان این دو جنسیت میشود. جابهجایی بعضی از المانها مثل اختصاص دادن رنگ آبی به گروه دخترها و رنگ صورتی به گروه پسرها شاید از دورنما شعاری به نظر برسد (اتفاقاتی که در چند سال اخیر شاهد آن بودیم مثل رنگینپوست کردن کاراکتر سفید برفی) اما پرداخت مناسب به اثر و روایت درست داستان مانع از بولد شدن این موضوع و شعاری شدن آن میشود. همچنین بحث شیطان بودن قهرمان داستان که از درون او را درگیر کرده و نمود بیرونی بر پوست او ایجاد میکند، فرصت مناسبی برای مثبتاندیشی زرد و فراموشی این نقاط ضعف ایجاد میکند اما کارگردان با حفظ این شیطان و پذیرش او توسط قهرمان داستانش مانع از انجام این کار میشود.
امتیاز نویسنده به فیلم: ۷ از ۱۰