وس اندرسون، کارگردانی که امضای سینمایی خاص خود را داراست، در جدیدترین فیلم خود The Phoenician Scheme بار دیگر جهان منظم و رنگارنگش را میآفریند؛ جهانی که در آن زیبایی بصری و کنایههای ظریف اجتماعی در هم میآمیزند، اما روایت گاه در میان پیچیدگی و ابهام از قدرت تاثیرگذاری خود میکاهد.
فیلم The Phoenician Scheme اثر وس اندرسون، در نگاه اول شاید صرفاً نسخهای دیگر از جهان رنگارنگ و پرآرایه او به نظر برسد؛ اما این بار، شخصیتی داریم که داستانی معنادار برایش در نظر گرفته میشود، و سرمایهداری شکم سیر و بیملاحظهایست به نام ژاژا کوردا (با بازی درخشان و همهجانبه بنیشیو دلتورو). از همان افتتاحیه با انفجار هواپیما،The Phoenician Scheme مخاطب را دربرابر یک اکشن عجیب و سیاهِ بصری قرار می دهد؛ صحنهای که هم طنز سیاه دارد، هم پیشدرآمدی نمادین بر پرداختن به مرگهای تکرارشونده و تجربههای پس از مرگ. این آغاز، ترکیبی از هیجان، جار و جنجال بصری و پرسش فلسفی و نمادین درباره زندگی پس از مرگ است.
در سبک بصری، اندرسون مثل همیشه استادانه عمل کرده؛ قاببندیهای دقیق، رنگهای اشباع شده، و دقت به جزئیات همه نشان از امضای او دارد. اما نکته اینجاست که این زیبایی بصری گاهی بیشتر به یک تزئین درخشان شبیه است تا بخشی جداییناپذیر از روایت. یعنی گاهی در فیلم حس میشود که بیشتر به طراحی یک دنیای فانتزی چشم نواز توجه دارد تا اینکه در خدمت عمق داستان و شخصیتها باشد. میا تریپلتون و بنیسیو دلتورو هر دو نقش خود را با جدیت و سردی که در اینگونه فیلمها نقش میبندد بازی میکنند و این رابطه پدر و دختر مهمترین بخش احساسی فیلم است. این بخش از فیلم به مخاطب اجازه میدهد تا با شخصیتها همراه شود و بار معنایی داستان را ملموستر کند. اما در عین حال، این احساسات گاهی به صورت سطحی و کلیشهای باقی میمانند و کمتر فرصت درگیری عمیق و روان شناختانه مییابند.
روایت متاثر از سبک کلاسیک اندرسونیِ قصهگویی اپیزودیک است: کوردا ناگزیر میشود برای تکمیل پروژه عظیم «طرح فنیقی» به دنبال سرمایهگذاران و شرکای خود برود. در مکانی به نام فنیقیه که اشاره به فنیقیه باستان آن دوران دارد. که اندرسون از قضا انتخاب این مکان با این نام را از قصد انجام داده که پلی به انتقادات زیرمتنی سیاسی فیلمش زده است. فیلم در لایههای زیرین، در تلاش است مسائلی چون میراث، هویت، خیانت، قدرت و سیاست و عالم ماورا را بازتاب دهد، اما برخی از این پیامها به شکلی مبهم و درهم تنیده منتقل میشوند.
هر چند سبک فیلمسازی اندرسون برای کسی پوشیده نیست، اما از اینگونه سبکهای فیلمسازی خاص و فیلمهایی که در این دستهبندی قرار میگیرند انتظار میرود تا در لایههای پنهانشان با مخاطب حرف بزنند و پیامشان را نه به روشنی تمام اما جوری به تصویر بکشند که انتقال مفاهیم به مخاطب صورت بگیرد. میتوان گفت The Phoenician Scheme در برخی لحظات، مخصوصاً وقتی پیامهای اخلاقی و عاطفی مثل رابطه پدر و دختر را به تصویر میکشد، موفق میشود احساس و مفهومش را به خوبی منتقل کند. اما در بخشهایی مانند تجربههای نزدیک به مرگ و عالم اثیری پیام فیلم مبهم و گنگ است و این بخشها باعث میشوند فیلم در انتقال مفاهیمش قوی عمل نکند. این عدم شفافیت در انتقال مفاهیم باعث میشود که مخاطب احساس کند فیلم دارد خیلی پنهانی و پراکنده حرف میزند.
در واقع میشود گفت فیلم مانند یک تابلو زیبا است که گاهی خطوطش واضح و تاثیرگذار است و گاهی رنگها و فرمها به هم میریزند و تفسیر دقیقش دشوار میشود. این تعادل ناموفق در انتقال پیام، مهمترین نقطه ضعف The Phoenician Scheme است. مکان و فیلمبرداری در آثار اندرسون، و بهویژه در این فیلم، صرفاً تزئین نیستند؛ بلکه بخشی از زبان داستانگوییاند. در بخشهایی که انتقال مفاهیم به درستی صورت گرفته، از پیامهای کنایهای و نیش دار فیلم، این سبک بصری مخاطب را به تکاپو و انتظار وا میدارد، و یک تجربه زیباییشناسانه بصری که به درستی با این پیامها مخلوط شده، ارائه میدهد.
این سبک بصری حتی زمانی که روایت دچار ابهام میشود، تماشاگر را همچنان پای فیلم نگه میدارد. اندرسون با استفاده از مکانهای طراحیشده با دقت وسواسگونه و فیلمبرداری کاملاً فکر شده، فضایی میسازد که لحن طنز تلخ و نگاه انتقادی فیلم را تقویت میکند. درواقع، ترکیب بصری و محتوایی در این بخشها مثل یک لایه دوم روایت عمل میکند. شوخطبعی گزنده در دیالوگها و موقعیتها، با رنگهای روشن و قاببندیهای هوشمندانه همراه میشود، که تضادی شیرین بین ظاهر و باطن ایجاد میکند. طراحی مکانها و انتخاب زاویه دوربین به گونهای است که کنایهها و نقدهای اجتماعی فیلم، از حالت صرفاً کلامی خارج شده و در خودِ تصویر حک میشوند. به این ترتیب، فیلم نهتنها از نظر داستان بلکه از نظر دیداری هم پیامش را منتقل میکند، هرچند این هماهنگی در همه بخشهای فیلم یکدست نیست، و گاهی روایت در انتقال مفاهیمش ضعیفتر عمل میکند.
در The Phoenician Scheme ترکیب بازیگران از همان ابتدا نشان میدهد که وس اندرسون مثل همیشه به دنبال یک گروه چندلایه و متنوع است که هم بتوانند فضای فانتزی و شوخطبع او را منتقل کنند و هم در لحظات دراماتیک، بار احساسی داستان را به دوش بکشند. بنیسیو دلتورو نقش پدر را با ترکیبی از جدیت و آسیبپذیری بازی میکند. او موفق میشود یک کاراکتر چندوجهی بسازد که هم وجه پدرانه دارد؛ و هم جنبههای خاکستری و مبهم شخصیتی. رابطهاش با تریپلتون، هسته عاطفی فیلم را تشکیل میدهد و هر جا که روایت متزلزل میشود، این دو بازیگر فیلم را سرپا نگه میدارند.
بدون شک بازی میا تریپلتون نقش پر رنگی در فیلم ایفا میکند. او توانسته هم معصومیت و هم جسارت شخصیت را نشان دهد و هر دوی آنها لحظات پرتنش و کنایهآمیز داستان را با کمترین دیالوگ، از طریق نگاه و زبان بدن منتقل میکنند. وس اندرسون طبق سنتش از گروهی بازیگران مکمل با حضورهای کوتاه اما تأثیرگذار استفاده میکند. این بازیگران با سبک اغراقآمیز و گاهی بیروح، به فضای طنز-کنایهآمیز فیلم کمک میکنند. بازیگرانی چون تام هنکس، ویلیام دفو، اسکارلت جوهانسون، بندیکت کامبربچ، ریز احمد، برایان کرانستون و…
The Phoenician Scheme نمونهای روشن از جهانبینی و امضای بصری وس اندرسون است؛ جهانی دقیق، متقارن، و پر از رنگ که در آن هر قاب مثل یک تابلو نقاشی است. فیلم در برخی لحظات، بهویژه در پرداخت رابطه پدر و دختر و بیان کنایههای ظریف اجتماعی، موفق میشود پیامش را با ظرافت و زیبایی منتقل کند و تجربهای بصری–احساسی خلق کند. با این حال، روایت در الاکلنگ پیچیدگی و ابهام و مؤثر بودن در نوسان است، و در بخشهایی از داستان، در انتقال مفاهیمش ضعیف عمل میکند. بازی میا تریپلتون و بنیسیو دلتورو نقطه اتکای فیلم است و با شیمی بینشان، حتی در لحظاتی که داستان متزلزل میشود، مخاطب را درگیر نگه میدارند. محیط و سبک فیلمبرداری، طبق سنت اندرسون، چشمنواز و بخشی از زبان روایی هستند و اللخصوص در لحظات کنایهدار فیلم، نقش صافی در انتقال پیام و مفاهیم انتقادی فیلم را بازی میکنند.
نمره نویسنده: ۷/۱۰