برخی از بازیگران و شخصیتها مجبور به ترک سریال Criminal Minds بودند و همین نیز برخی از غمانگیزترین خروجها از سریال را رقم زد.
سریال «ذهنهای جنایتکار» قبل از اینکه سریال اصلی خودش را با فصل پانزدهم به پایان برساند، بیش از یک دهه در دنیای سریال سلطه داشت. در طول ۱۵ فصل سریال اصلی و قبل از احیای آن تحت عنوان Criminal Minds: Evolution، چندین مأمور به واحد تحلیل رفتار پیوستند و سپس آن را ترک کردند. این مأموران نقش بسیار بزرگی در شکل دادن به داستان سریال داشتند و خطوط داستانی شخصیای ایجاد کردند که به بینندگان اجازه میداد تا با شخصیتهای اصلی سریال ارتباط برقرار کنند.
در کل سریال «ذهنهای جنایتکار» برخی از مأموران حضور احساسی فوقالعادهای در سریال داشتند. این ارتباطات عاطفی به شرایط خروج آنها از سریال تلخی بیشتری بخشید و همانند خود شخصیتها روی طرفداران تأثیر گذاشت. یکی از بهترین بخشهای سریال «ذهنهای جنایتکار» توسعه شخصیتی قوی آن است که نمونهای از آن نیز نحوه ترک سریال توسط شخصیتها است.
۱۰. اشلی سیور
شخصیت اشلی سیور اغلب بهعنوان یکی از شخصیتهای به هدر رفته از سوی طرفداران سریال «ذهنهای جنایتکار» در نظر گرفته میشود. اشلی سیور کوتاهترین دوره حضور را در سریال بهعنوان یک شخصیت اصلی داشته و تنها در ۱۰ قسمت حضور داشته است. شخصیت او پسزمینه فوقالعاده جالبی داشت و ریچل نیکولز نیز به خوبی این نقش را بازی کرده بود. داستان پسزمینه اشلی سیور این است که او فرزند یک قاتل سریالی بدنام به نام ریموند ریپر است که توسط هاچنر و راسی دستگیر شده است.
اشلی سیور زمانی به واحد BAU میپیوندد که روسی در مورد پروندهای از او کمک میگیرد، آن هم وقتی که او در آکادمی افبیآی است و او در وضعیت مأمور آزمایشی در کنار تیم باقی میماند. اشلی سیور پس از پایان فصل ششم از سریال کنار گذاشته شد و هم تیمیهای سابقش اشاره کردند که او به یک تیم جدید افبیآی منتقل شده که روی قاچاق انسان متمرکز هستند. دوره کوتاه شخصیت اشلی سیور در سریال «ذهنهای جنایتکار» و ناتوانی او در گسترش شخصیتش، برقراری ارتباط با او و اهمیت دادن طرفداران نسبت به عدم حضور او را سخت کرده بود.
۹. کیت کالاهان
مأمور SSA کیت کالاهان به فصل دهم سریال «ذهنهای جنایتکار» لحن و مزینی جذاب آورده بود. پس از اینکه الکس بلیک در پایان فصل نهم از افبیآی خارج شد، کیت کالاهان به جای او آمد. کیت کالاهان همانند دیگر عضو سابق تیم «ذهنهای جنایتکار» یعنی الی گرینوی در زمینه انجام عملیات مخفی تخصص دارد.
کیت کالاهان یکی از اعضای خوب تیم بود و جنیفر لاو هویت نیز به خوبی از پس ایفای این نقش برآمده بود و شخصیتی به او داده بود که با دیگر اعضای تیم همخوانی داشت. او حضوری یک فصلی در سریال داشت و توانست بهترین بازی خودش را در قسمت پایانی ارائه بدهد، زمانی که خواهرزاده و بهترین دوستش توسط قاچاقچیان ربوده شده بودند. کیت کالاهان در این قسمت درخشید و پایانی خوبی برای شخصیتش رقم زد. در پایان این قسمت نیز این شخصیت اعلام کرد که برای کمک به بهبودی خواهرزادهاش و مرخصی زایمان یک سال نخواهد بود. کیت کالاهان توانست در اوج از سریال کنار برود اما سخت است که بگوییم او جای خالی الکس بلیک را پر کرده بود.
۸. الکس بلیک
دکتر الکس بلیک یکی از شخصیتهای عالی اضافه شده به سریال «ذهنهای جنایتکار» بود. الکس بلیک در زمینه زبان شناسی و تحقیقات جنایی به خوبی تبحر دارد و همین نیز او را به یکی از ماهرترین مأموران پس از دوست و همکارش دکتر اسپنسر رید تبدیل کرده بود. الکس بلیک یک مأمور فوقالعاده با اعتماد به نفس است که هوش را به رخ کشیده، آن هم بدون اینکه خودنمایی کند. الکس بلیک به شکلی عالی با تیم هماهنگ شد و به ارتقای فکری این سریال در نیمه دوم پخش سریال کمک کرد.
دکتر الکس بلیک درباره گذشته خودش قبل از کار برای افبیآی چیزی را آشکار نکرده بود. پس از اینکه رید در حین انجام وظیفه پس از گرفتن گلولهای که به سوی الکس بلیک شلیک شده بود، تا پای مرگ رفت، دکتر الکس بلیک در حالی که سعی داشت تا زخم او را ببند، او را ایتن صدا میکند. سپس مشخص میشود که او پسری داشته که در کودکی در اثر بیماری ناشناختهای در گذشته است. زخمی شدن شدید رید او را به آن زمان برگرداند و همین رویداد نیز سبب شد تا او تصمیم بگیرد تا افبیآی را ترک کند و در بوستون به شغل تدریس مشغول شود. خروج الکس بلیک منطقی بود اما پس از چنین حضور فوقالعادهای در سریال، او به خروج تأثیرگذارتری نیاز داشت.
۷. ال گرینوی
ال گرینوی یکی از اعضای اصلی تیم «ذهنهای جنایتکار» است و اولین نفر از تیم اصلی بود که در فصل دوم از این سریال خارج شد. ال گرینوی یک مأمور بسیار هوش و زرنگ از شهر نیویورک است که کار در زمینه اجرای قانون را با کار در واحد جنایات جنسی شروع کرد. ال گرینوی در ابتدای قسمت اول این سریال شروع به کار کرد و در آن زمان، او جدیدترین عضو این تیم بود.
ال گرینوی یک مأمور فوقالعاده پیچیده بود که در چندین تجربه آسیبزا مقاومت کرد. این تجربیات آسیبزا که قبلاً ذکر شد، شامل اسارت در قسمت نهم فصل اول میشود. متأسفانه ال گرینوی پس از ابتلا به PTSD پس از گلوله خوردن در یک تهاجم به خانه در قسمت ۲۲ فصل اول به نقطه شکست خود رسید.
درقسمت پنجم فصل دوم، ال در اقدامی خودسرانه به یک متجاوز سریالی شلیک کرد. او این کار را دفاع از خودش توصیف کرد تا مقصر جلوه داده نشود و سپس از ارزیابی روانی طرفه رفت. در ادامه نیز او تصمیم گرفت تا استعفا بدهد. خروج ال گرینوی عجولانه به نظر میرسید اما قطعاً با شخصیت وی مطابقت داشت.
۶. آرون هاچنر
آرون هاچنر رهبر تیم در سریال «ذهنهای جنایتکار» است. هاچنر یک چهره محافظه کارانه و مربی طور برای زیردستان خودش دارد و از سابقه خودش بهعنوان یک دادستان و مأمور حرفهای افبیآی برای هدایت موقعیتهای خطرناک در عملیات استفاده میکند. هاچنر چرخ دنده اصلی سریال «ذهنهای جنایتکار» است که تیمش را به حرکت در میآورد و از آنها مراقبت میکند تا مطمئن شود که در بهترین حالت خودشان قرار دارند.
خروج هاچنر به دلیل اتفاقات رخ داده در پشت صحنه سریال «ذهنهای جنایتکار» بود و ادعا شده بود که بازیگر توماس گیبسون در محل کار رفتاری نامناسبی دارد. همین نیز سبب شد تا این شخصیت توسط نویسندگان از سریال کنار گذاشته شود. در حقیقت، نویسندگان از قاتلی سریالی و فراری به نام آقای اسکرچ استفاده کردند که باعث شده بود تا هاچنر و پسرش جک تحت محافظت از شاهدان قرار بگیرند.
هاچ تا زمانی که اسکرچ کشته شد، تحت حفاظت از شاهدان باقی ماند و سپس به طور رسمی از سریال خارج شد چراکه تصمیم گرفت تا از افبیآی جدا شود و وقتش را با پسرش سپری کند. متأسفانه شرایط رخ داده در پشت صحنه سبب شد تا طرفداران پایان نه چندان جالب توجهی را برای شخصیت هاچنر در سریال «ذهنهای جنایتکار» شاهد باشند.
۵. پنهلوپه گارسیا
تحلیلگر فنی پنه لوپه گارسیا یکی از محبوبترین شخصیتهای سریال «ذهنهای جنایتکار» است. این مسئول فنی قبل از دستگیری توسط افبیآی و تبدیل شدن به یک مهره دولتی، بهعنوان هکر مشغول به کار بوده است. گارسیا که اکنون اصلاح شده است، از نبوغ خودش برای کمک به تیم برای نجات جان افراد و از بین بردن قاتلان زنجیرهای استفاده میکند.
پنه لوپه گارسیا شخصیتی بسیار آسیبپذیر از نظر عاطفی است که او را به فردی دلسوز تبدیل میکند و به شدت تحت تأثیر وحشتهایی قرار میگیرد که روزانه شاهد آن است. در پایان فصلی که قرار بود آخرین فصل از سریال باشد، پنه لوپه گارسیا تیم را ترک کرد تا برای یک سازمان خیریه کار کند. خداحافظی این شخصیت به خوبی انجام شد و به نظر میرسید که پایان مناسبی برای داستان این شخصیت بوده است.
شخصیت گارسیا در سریال Criminal Minds: Evolution نیز حضور داشت. بازگشت او به افبیآی برای این شخصیت منطقی است چراکه او همیشه به دوستانش کمک میکند. گارسیا یک خدمت ضروری برای تیمش ارائه میکند و این طور به نظر میرسید که تیم بدون مهارتهای فنی گارسیا قادر به حال این معمای جدید نیست.
۴. ارین استراوس
رئیس بخش ارین استراوس یکی از پیچیدهترین شخصیتها در سریال «ذهنهای جنایتکار» است. در اصل، استراوس در نقش شخصیت آنتاگونیست در داستان حضور دارد و یک چهره با انگیزه سیاسی است که فکر میکند تیم تحت رهبری آرون هاچنر کارایی لازم را ندارد. استراوس حتی تا آنجا پیش میرود که مأمور امیلی پرنتیس را بهعنوان جاسوس در این تیم به کار میگیرد اما امیلی در ادامه استعفا میدهد و فقط زمانی بر میگردد که کارش جاسوسی از اعضای دیگر تیم نباشد.
همانطور که سریال ادامه پیدا میکند، استراوس با موشکافی کمتری نسبت به تیم عمل میکند و به متحد تیم تبدیل میشود. هنگانی که مبارزه او با اعتیاد کشف شد، تیم از او حمایت کرد اما متأسفانه، اعتیاد استراوس باعث شد تا قاتل زنجیرهای معروف به رپلیکیتور از آن بهره ببرد و او را مجبور به نوشیدن الکل مسموم بکند. هاچنر خیلی دیر او را پیدا میکند و آخرین آرزویش برای تنها نمردن را برآورده میکند. قتل استراوس به این ایده کمک کرد که قاتل زنجیرهای رپلیکیتور تهدیدی متفاوتی نسبت به آنچه است که قبلاً با آن مواجه بودند و همین نیز او را به یکی از مرگبارترین قاتلینی تبدیل میکند که تیم تا به حال به دنبال آن بوده است.
۳. درک مورگان
درک مورگان یکی دیگر از اعضای اصلی تیم در سریال «ذهنهای جنایتکار» است. درک مورگان یکی از اعضای قدرتمند تیم است و از زمان فعالیتش بهعنوان یک افسر پلیس در اداره پلیس شیکاگو سابقه فعالیت در زمینه اجرای قانون را دارد. قدرت مورگان فقط جسمی نیست بلکه عاطفی نیز هست. او شخصیتی مستحکم دارد و در برخورد با موارد واقعاً وحشتناک تیم را مدیریت میکند و قوی نگه میدارد. مورگان یک شخصیت مورد علاقه طرفداران است و کمک کرد که سریال «ذهنهای جنایتکار» به محبوبیت برسد و بنابراین، خروج او باید به خوبی مدیریت میشد.
خروج مورگان یک عملیات کاملاً فکر شده بود. در فصل یازدهم سریال، تیم در حال کار برای گرفتن یک تیم از قاتلها بود. مورگان و همسر باردارش به نام ساوانا هدف چز مونتولو پدر یکی از قاتلهای کشته شده قرار میگیرند. هدف قرار گرفتن مورگان توسط یک پدر در آستانه پدر شدن خودش تشابه بسیار خوب است. مونتولو سرانجام شکست خورد و مورگان توانست به تولد پسرش برسد. او در نهایت استعفا داد تا بتواند در کنار خانوادهاش باشد. این یک خروج بسیار زیبا و غمانگیز بود اما پایان خوبی را برای یک شخصیت بزرگ رقم زد.
۲. جیسون گیدئون
جیسون گیدئون یک افسانه زنده در سریال «ذهنهای جنایتکار» است. جیسون گیدئون یکی از اعضای مؤسس واحد تحلیل رفتار است و چندین دهه قبل از شروع سریال به تأسیس این واحد کمک کرده بود. گیدئون بیش از هر عضوی از تیم فعلی اعمال خشونتآمیز دیده است و تمام تلاش خودش را به کار برده تا تجربیات منفی خودش را به لحظات آموزشی تبدیل کند. گیدئون مسلماً بهترین تحلیلگر در این مجموعه است اما سطح تحمل هر فردی حدی دارد
گیدئون پس از اینکه نامزدش را به دست قاتل زنجیرهای وحشی از دست میدهد، در حالتی تاریک قرار میگیرد. با این حال، زمانی که تحقیقات به خاطر یک مشکل تحقیقاتی با شکست مواجه میشود، استرس روانی او بیشتر میشود. گیدئون دیگر نمیتواند تحمل کند و پس از گذاشتن یادداشتی برای مشاور خودش یعنی دکتر اسپنسر رید از افبیآی استعفا میدهد.
خروج گیدئون آرام و بیتکلف بود اما این با روان شخصیت وی همسو است که احساسات خودش را نسبت به کسانی که نزدیک به او بودند، سرکوب میکرد. این واقعاً افسردهکننده بود که بینندگان شاهد مردی باشند که با اینکه شاهد چیزهای زیادی بود، در نهایت شکسته شد. چند فصل بعد گیدئون در خارج از صفحه نمایش توسط قاتلی زنجیرهای از گذشته وی کشته میشود. این قاتل سپس توسط تیم دستگیر شد و گیدئون توسط تیمی که سالها قبل آن را ترک کرده بود، به عدالت رسید.
۱. امیلی پرنتیس
امیلی پرنتیس زنی است که زندگیهای زیادی داشته است. او زن با اعتماد به نفس و درخشانی است که شخصیتی جذاب دارد و همین نیز سبب شده تا حضوری خوشایند در این تیم داشته باشد، تیمی که در فصلهای پایانی رهبری آن را برعهده گرفت. امیلی پرنتیس سابقهای در زمینه جاسوسی داشت و از آن به نفع خودش استفاده کرد.
امیلی پرنتیس مأمور یک واحد مخفی اینترپل به نام JTF-12 بود که در آن، او مخفیانه وارد عملیات تروریستی ایرلندی یان دویل شد. دویل پس از زندانی شدن، از خیانت پرنتیس مطلع میشود و برای انتقام نیز به سراغ اعضای سابق این تیم رفت. دویل، امیلی پرنتیس را میرباید و شکنجه میکند. در ادامه نیز هاچنر و جی جی تصمیم میگیرند تا مرگ پرنتیس را جعل کنند تا آنها بتوانند بهتر به دنبال پیدا کردن دویل باشند.
اکثریت تیم بر این باورند که امیلی پرنتیس مرده است و فقدان وی برای آنها سخت است. در ابتدای فصل بعد مشخص شد که او زنده است اما عواقب جعل مرگش تأثیر زیادی روی تیم هم از نظر حرفهای و هم از لحاظ شخصی میگذارد. مرگ ساختگی امیلی تأثیر عاطفی زیادی داشت چراکه طرفداران فکر میکردند که او واقعاً مرده است و این باعث شد تا بازگشت او در نهایت بسیار قدرتمند باشد.
منبع: cbr