شارلیز ترون: استاد بی‌همتای دگرگونی‌های سینمایی

شارلیز ترون از قاتل سریالی تا نامزد ریاست‌جمهوری آمریکا: به مناسبت پنجاه‌سالگی این ستاره هالیوودی، در این مطلب گیمفا مروری کوتاه بر آثار شاخص و متفاوت این ستاره هالیوودی خواهیم داشت.

شارلیز ترون طیف بازیگری نادری دارد که به او اجازه می‌دهد به طور یکسان و قانع‌کننده‌ای شخصیت‌های کاملاً متفاوت را مجسم کند. این بازیگر به راحتی از یک فیلم مهیج به یک فیلم اکشن، از یک فیلم کمدی به یک فیلم فانتزی تغییر نقش می‌‌دهد، بدون اینکه اعتبار و عمق تصویر را از دست بدهد. این مجموعه شامل نقش‌های این بازیگر هالیوودی است که نشان می‌دهد چگونه رویکردها و تصمیمات او بسته به ژانر و تاریخ تغییر کرده است.

Monster (2003)

شارلیز ترون در ژانرهای مختلف | از قاتل هیولا تا مادر مهربان

داستان واقعی آیلین وورنوس، زنی که به یکی از مشهورترین قاتلان سریالی آمریکا تبدیل شد. فیلم با جزییات زندگی او را روایت می‌کند: از کودکی پر از خشونت تا تن‌فروشی در جاده‌ها، و سرانجام چگونه به قتل مشتریانش دست زد. اما مرکز ثقل فیلم خود جنایات نیست، بلکه کشمکش درونی او برای حفظ کرامت انسانی و عشق به تنها فرد نزدیکش است. ترون برای این نقش آماده‌سازی گسترده‌ای انجام داد: نامه‌های واقعی وورنوس را مطالعه کرد تا لحن گفتار و حالات روحی او را دقیقاً منتقل کند. شباهت فیزیکی نه‌تنها با گریم و پروتز، که با افزایش وزن، تغییر حالت بدن و طرز راه رفتنش ایجاد شد. بازی شارلیز ترون کاملاً مستندگونه است و او عمداً از هر نشانه‌ای از ظرافت مدلینگ چشم پوشید و آن را با حرکات خشن، صدای گرفته و رفتارهای تند جایگزین کرد.

مزیت اصلی فیلم، پرداخت ظریف به ماهیت خشونت است، بی‌آنکه قاتل را توجیه یا شیطانی کند. پتی جنکینز، کارگردان، به مهارت بر مرز همدردی و بی‌طرفی تعادل برقرار می‌کند و نمی‌گذارد تماشاگر به سادگی شخصیت را محکوم یا تبرئه کند. ترون نیز به آیلین انگیزه‌های روانی پیچیده‌ای می‌بخشد: از تحقیر و آسیب‌های مداوم تا از دست دادن کامل معیارهای اخلاقی. این نقش تصویری گویا از فروپاشی انسان تحت فشار شرایط است. اجرای شارلیز ترون که جایزه اسکار و گلدن گلوب را برایش به ارمغان آورد، تصویری باورپذیر و مستندگونه از این جنایتکار مشهور ارائه می‌دهد.

Aeon Flux (2005)

شارلیز ترون: استاد بی‌همتای دگرگونی‌های سینمایی

این فیلم ما را به آینده‌ای دور می‌برد که همه‌گیری، بشریت را نابود کرده و بازماندگان در شهر استریل «برگنا» زیر حکومت سلسله‌ای تکنوکرات زندگی می‌کنند. در خیابان‌ها هیچ آزادی وجود ندارد، حتی افکار مردم تحت کنترل است. گروه انقلابی «مونیکان» در برابر حاکمان می‌ایستد. ائون، بهترین قاتل گروه، مأمور حذف رهبر نظام می‌شود، اما با کلون‌ها، دستکاری حافظه و درکی متفاوت از آزادی مواجه می‌شود. شخصیت ترون در این فیلم بر پایه خویش‌تن‌داری شکل گرفته است. ائون سرد و منزوی به نظر می‌رسد، احساساتش به حداقل رسیده و واکنش‌هایش همیشه تحت کنترل است. این اجرا بازتاب دنیایی است که در آن انسانیت فرد پیوسته سرکوب می‌شود. اما زیر این ظاهر ماشینی، تلاشی برای تعیین مرزهای خودش دیده می‌شود: ائون گاه شک می‌کند، گاه برخلاف انتظارات عمل می‌کند و در نهایت بین وفاداری ماشینی و امکان انتخاب مستقل گیر می‌افتد.

ائون به دلیل روحیه سرد و منزوی خود، شخصیتی نیست که به سادگی بتوان با او همذات‌پنداری کرد. بیننده صرفاً شاهد اعمال اوست، بی‌آنکه انتظار درک دنیای درونی‌اش را داشته باشد. برای شارلیز ترون، این نقش فرصتی بود تا در قالبی متفاوت بازی کند: بدون مونولوگ‌های عمیق یا احساسات پیچیده، با تأکید بر آمادگی جسمانی. اجرایی کنترل‌شده که کاملاً در خدمت الزامات ژانر و ساختار داستان است.

Hancock (2008)

شارلیز ترون در ژانرهای مختلف | از قاتل هیولا تا مادر مهربان

به جای ابرقهرمانان کلاسیک با شنل، اینجا با «جان هنکاک» روبرو هستیم، الکلی نامیرا با قدرتی فوق‌العاده که نمی‌تواند آن را کنترل کند. هر حرکت قهرمانانه‌اش میلیون‌ها دلار خسارت و خشم مردم لس‌آنجلس را به همراه دارد. برای اصلاح تصویر هنکاک، متخصص روابط عمومی «رِی اِمبری» به او پیشنهاد می‌کند داوطلبانه به زندان برود. اما ماجرای اصلی زمانی آغاز می‌شود که «مِری»، همسر رِی وارد داستان می‌شود، زنی به ظاهر معمولی که با نگاهی طولانی به هنکاک مشخص می‌شود شخصیتی معمولی نیست.

برخلاف نقش‌های کلیشه‌ای زنان در فیلم‌های کمیک و علمی‌تخیلی، شخصیت مِری در اجرای ترون کاملاً کنترل‌شده است. او برای مدت طولانی بی‌دیالوگ بازی می‌کند و توجه بیننده را نه با ظاهر جذاب یا نمایش احساسات، که با تنش در نگاه و حرکات بدن جلب می‌کند. شارلیز ترون به شخصیتش دوگانگی می‌بخشد: در صحنه‌های معمولی عمداً بی‌خاصیت به نظر می‌رسد، اما در لحظاتی نادر، خشم انباشته شده خود را آشکار می‌کند. هوشمندانه‌ترین تصمیم ترون پرهیز از دو افراط بود: نه مِری را الهه‌ای تراژیک نشان داد، نه شخصیتی عاشقانه‌وار. با وجود اینکه هنکاک شخصیت اصلی فیلم است، مِری کانون توجه می‌شود. بدون رقابت مستقیم با شخصیت ویل اسمیت، مِری فضای فیلم را تغییر می‌دهد: در داستانی درباره ابرقهرمانی ویرانگر، کهن‌الگویی از جدایی ناگزیر، تنهایی و جستجوی معنا ورای زندگی انسان‌ها ظاهر می‌شود.

Snow White and the Huntsman (2012)

شارلیز ترون در ژانرهای مختلف | از قاتل هیولا تا مادر مهربان

در این بازخوانی تاریک از افسانه، سفیدبرفی اسیر مادرخوانده شرورش می‌شود و شکارچی که برای کشتن او استخدام شده، به متحدش بدل می‌گردد. کاخ آکنده از جادوی سیاه است، کلاغ‌ها برای ملکه زیبایی می‌آورند. در اینجا شمشیرها و سپرها مهم‌تر از سیب‌ها هستند. ملکه «راونا» جوانی زنان را می‌بلعد تا پیر نشود، و آینه‌ها تنها دوستانش هستند. وقتی آینه زمزمه می‌کند که سفیدبرفی زیباتر خواهد شد، جنگ آغاز می‌شود.

ترون به نقش راونا رویکردی غیرمنتظره داشت و از کلیشه‌های بازیگری نقش‌های منفی شاخص پرهیز کرد. به جای جادوگری با لبخندی شیطانی، او شخصیتی ساخت پُر از وحشت و یأس، با الهام از بازی جک نیکلسون در «درخشش». به باور شارلیز ترون، انزوا و شیدایی، ملکه را به زنی تبدیل می‌کند که به تدریج ارتباطش را با واقعیت از دست می‌دهد. نتیجه، زنی است که از درون، قلعه خود را ویران می‌کند. ترون دلایل شرارت ملکه را آشکار می‌کند: تنهایی در میان مشاوران مرد، سوءتفاهم کامل اطرافیان و ترس وسواس‌گونه از دست دادن قدرت. این باعث می‌شود تماشاگر دیدگاه یکدستی نسبت به شخصیت نداشته باشد: زن شرور در دام عقده‌های خود گرفتار شده است. ترون اعتراف کرد عمداً از هرگونه احساساتی‌گری پرهیز کرده و نمی‌خواسته برای شخصیتش دلسوزی کند. به همین دلیل، با وجود عنوان فیلم، این داستان راونا در خاطرها مانده است، ملکه‌ای سنگدل که زیر بار ترس خود خرد شد.

Mad Max: Fury Road (2015)

شارلیز ترون در ژانرهای مختلف | از قاتل هیولا تا مادر مهربان

داستان در بیابانی پسا-آخرالزمانی می‌گذرد که آب از جان ارزشمندتر است و بقا تنها با زور و خشونت ممکن. فرمانده نظامی «فوریوسا» با دزدیدن کامیونی از دست دیکتاتور حاکم، همسران اسیر او را نجات می‌دهد تا به «سرزمین سبز»، پناهگاه افسانه‌ای کودکی‌اش برساند. او در راه با «مکس»، سرگردانی تنها، متحد می‌شود که ابتدا به عنوان «اهرم خون» استفاده می‌شود، اما بعد به همکاری جنگی بدل می‌گردد. ترون برای این نقش ظاهرش را کاملاً تغییر داد: موهایش را کوتاه کرد، دست مصنوعی فلزی پوشید و از هر نشانه‌ای از زنانگی پرهیز کرد. برخلاف قهرمانان معمول فیلم‌های اکشن، فوریوسا آسیب‌پذیر است و هر زخمی را احساس می‌کند. شارلیز ترون اصرار داشت بین شخصیت او و مکس رابطه عاشقانه معمول ژانر اکشن شکل نگیرد. رابطه آنها صرفاً حرفه‌ای است: تنها برای نیاز عملی به هم کمک می‌کنند.

فیلمبرداری از نظر فیزیکی و روانی چالش‌برانگیز بود: ترون و تام هاردی به دلیل روش خاص فیلمبرداری با هم اختلاف داشتند. جرج میلر، کارگردان، بدون فیلمنامه دقیق و با تکیه بر استوری‌برد و بداهه کار می‌کرد که گاه به سوءتفاهم می‌انجامید. ترون اعتراف کرد گاه حس می‌کرد گم شده، اما کاملاً به دیدگاه میلر اعتماد کرد و نتیجه نشان داد تصمیمش درست بوده است. فوریوسا نماد قدرت، استقلال و مقاومت زنان در برابر ستم شد، بی‌آنکه به شخصیتی انتزاعی تبدیل شود.

Atomic Blonde (2017)

شارلیز ترون در ژانرهای مختلف | از قاتل هیولا تا مادر مهربان

سال ۱۹۸۹، برلین در تب‌وتاب است: دیوار هنوز پابرجاست، اما فروپاشی رژیم‌ها آغاز شده. جاسوس MI6 «جیمز گسکویین» کشته می‌شود و ساعتش میکروفیلمی با فهرست جاسوسان شهر را پنهان کرده. ده روز بعد، «لورین بروتون»، یکی از بهترین جاسوسان بریتانیا، تحت بازجویی است و ماجرای یافتن این فهرست را روایت می‌کند. او باید جاسوس دوگانه «ساتچل» را شناسایی کند. شخصیت لورین بروتون بر اصولی بنا شده که در اکشن‌های مدرن کمیاب است: نویسندگان عمداً انگیزه‌های او را توضیح نمی‌دهند یا بهانه‌های احساساتی مصنوعی نمی‌سازند. در عوض نشان می‌دهند دنیای جاسوسان فاقد تقسیم‌بندی ساده خیر و شر است و بقا تنها با بی‌کم‌و‌کاستی ممکن است. زندگی‌نامه لورین در پرده می‌ماند و بیننده زنی را می‌بیند که استقلال، محرک اصلی‌اش است.

لورین از جاسوسان سینمایی متمایز است زیرا بازی دوگانه (و در پایان، سه‌گانه) او به عنوان حادثه‌ای غافلگیرکننده ارائه نمی‌شود. او مأموریتش را تمام می‌کند و برلین را ترک می‌کند، بی‌آنکه پیروزی یا ناامیدی نشان دهد. این رویکرد تأکید دارد که برای جاسوس معیارهای اخلاقی مشخصی وجود ندارد و ایدئولوژی همیشه جای خود را به عملگرایی می‌دهد. لورین نمونه‌ای متقاعدکننده است از اینکه قدرت جاسوس نه در ایده‌آل‌ها، که در توانایی عمل و بقا در دنیای همیشه در حال تغییر است.

Tully (۲۰۱۸)

شارلیز ترون در ژانرهای مختلف | از قاتل هیولا تا مادر مهربان

در این درام روان‌شناختی، شارلیز ترون در نقش «مارلو»، مادری خسته و درگیر با افسردگی پس از زایمان ظاهر می‌شود. او که با سه فرزند (یکی تازه متولد شده) و همسر کم‌توجه‌اش دست‌وپنجه نرم می‌کند، با ورود پرستار شبانه‌روزی جوانی به نام «تالی» زندگی‌اش دگرگون می‌شود. افزایش ۲۳ کیلوگرمی وزن برای باورپذیری در نقش مادر تازه‌زا، نمایش ظریف فرسودگی جسمی و روانی مادری تنها با ترکیب خشونت پنهان مادرانه با آسیب‌پذیری عمیق و انتقال سکوت‌های معنادار و نگاه‌های خسته‌ای که از دیالوگ‌ها گویاترند، اوج بازی شارلیز ترون در این فیلم است.

ترون در سکانسی که مارلو در خودرو به گریه می‌افتد، یکی از صادقانه‌ترین صحنه‌های سینمای معاصر درباره مادری را خلق می‌کند. این نقش مکمل‌کننده سفر هنری او در نمایش ابعاد مختلف زنانگی است؛ از فوریوسای جنگجو تا مارلوی شکننده. برخلاف شخصیت‌های قدرتمندی مانند فوریوسا یا لورین بروتون، مارلو قهرمانی معمولی است که قدرتش را در بقا نشان می‌دهد. ترون ثابت می‌کند حتی بدون صحنه‌های اکشن یا دیالوگ‌های تند، می‌تواند بیننده را مسحور کند. این فیلم مکمل ایده‌ی مقاله درباره تنوع ژانری ترون است و نشان می‌دهد او حتی در نقش‌های به ظاهر ساده‌تر نیز عمق و پیچیدگی خلق می‌کند.

Long Shot (2019)

شارلیز ترون در ژانرهای مختلف | از قاتل هیولا تا مادر مهربان

«فرد فلارسکی»، روزنامه‌نگار بیکار شده، ناگهان نویسنده سخنرانی «شارلوت فیلد»، وزیر امور خارجه آمریکا می‌شود که قصد نامزدی ریاست‌جمهوری دارد. شارلوت زمانی پرستار بچه او بوده و حالا زنی مصمم است که هم روی تردمیل می‌دود هم مذاکره می‌کند.

شارلوت به عنوان زنی مدرن در سیاست جالب توجه است: پرانرژی، باهوش و بلندپرواز. فیلم او را رئیس مستبد یا جاه‌طلب بی‌احساس نشان نمی‌دهد. کشمکش اصلی او تلاش برای آشتی دادن دو بخش شخصیتش است: سیاستمدار عمومی و انسان آزاد. فیلم با کلیشه‌ها بازی می‌کند و نشان می‌دهد زن می‌تواند هم رئیس‌جمهور شود هم ازدواج کند. شارلوت با این انتخاب‌ها، تصویری انسانی و قوی از زن سیاستمدار ارائه می‌دهد. نکته بازی روان شارلیز ترون است.

در پایان…

شارلیز ترون نه‌تنها ستاره‌ای استثنایی، که هنرمندی بی‌همتاست. هر نقش او پنجره‌ای است به جهانی نو، هر اجرایش درس‌نامه‌ای در هنر بازیگری. از هیولای زخم‌خورده تا ملکه‌ای ویرانگر، از جنگجوی بی‌رحم تا سیاستمداری آهنین، او مرزهای ژانر را درنوردیده است. این مقاله تنها نگاهی گذرا بود به بخشی از میراث هنری بازیگری که هرگز در دام تکرار نیافتاده. ترون به‌راستی تعریف‌کننده عبارت «بازیگر تمام‌عیار» است؛ هنرمندی که با هر نقش، سینما را به جلو می‌راند. در جهانی که ستاره‌ها اغلب درخششی زودگذر دارند، ترون همچون اختری پایدار می‌درخشد، درخشان‌تر از همیشه. از هیولای خیابان‌های فلوریدا تا مادری خسته در حومه‌ی نیویورک، ترون هر بار ثابت می‌کند هنر بازیگری همانا انسان شدن است؛ در هر شکل و شرایطی.

Rhaenyra

منبع خبر

نظر و دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

زنجیره تامین نیازها